وبلاگ دایرکتوری جامع خدمات مجالس ساقدوش

اولین دایرکتوری خدمات مجالس ایران

وبلاگ دایرکتوری جامع خدمات مجالس ساقدوش

اولین دایرکتوری خدمات مجالس ایران

چرا شوهر از کف دختران می رود؟!

 

وقتی ماجرای ازدواج برای دختران جوان پیش می آید فرقی نمی کند که روش انتخابی سنتی باشد یا مدرن چون ممکن است به ازدواج منتهی بشود یا نشود. جدا از هزاران دلیل برای موفقیت آمیز نبودن ازدواج، یکی از دلایل شایع حتی در دوران آشنایی این است که آقایان جوان به ناگاه از ازدواج پشیمان می شوند و عقب می کشند. اینجاست که سوال پیش می آید، آقای جوان را چه شده و دختر خانم باید چه کند؟گاهی خانم های جوان آنقدر دلگیر می شوند که دیگر دوست ندارند به آشنایی مجدد یا ازدواج تن بدهند.اما ماجرا از این قرار است که در مورد آقایان که به سیاره ای متفاوت از سیاره از خانم ها تعلق دارند سو ءبرداشت شده است و از طرف دیگر خانم ها برای آن که بتوانند عاشق واقعی خود را پیدا کنند، سردرگم شده اند.به نظر می رسد خانم ها، ارتباطی دو بعدی با آقایان دارند یعنی حسی دوگانه که ترکیبی از عشق و نفرت است. به عبارتی زنان ایده ها و عقاید آقایان را دوست دارند اما از واقعیت موجود در پس پرده رفتار و عقاید آن ها متنفرند! وقتی نامزدشان زنگ می زند، احساسات داغ او را دوست دارند اما وقتی یادشان می افتد که بعد از ۳ روز به او زنگ زده (که البته این قضیه بسیار شایع است!) احساس نفرت می کنند. اینجا مسئله ای که مطرح می شود این است که دختر خانم نمی تواند تصمیم بگیرد چه شرایطی را واقعا در وجود آقا دوست دارد و چه خصوصیتی به نظر او نفرت انگیز است. 

ادامه مطلب ...

بازاریابی به سبک ملانصرالدین

 

ملا نصرالدین هر روز در بازار گدایی می‌کرد و مردم با نیرنگی٬ حماقت او را دست می‌انداختند. دو سکه به او نشان می‌دادند که یکی شان طلا بود و یکی از نقره. اما ملا نصرالدین همیشه سکه نقره را انتخاب می‌کرد. این داستان در تمام منطقه پخش شد. هر روز گروهی زن و مرد می‌آمدند و دو سکه به او نشان می دادند و ملا نصرالدین همیشه سکه نقره را انتخاب می‌کرد. 
  تا این که مرد مهربانی از راه رسید و از این که ملا نصرالدین را آن طور دست می‌انداختند٬ ناراحت شد. در گوشه میدان به سراغش رفت و گفت:
 هر وقت دو سکه به تو نشان دادند٬ سکه طلا را بردار. این طوری هم پول بیشتری گیرت می‌آید و هم دیگر دستت نمی‌اندازند. ملا نصرالدین پاسخ داد:
 ظاهراً حق با شماست٬ اما اگر سکه طلا را بردارم٬ دیگر مردم به من پول نمی‌دهند تا ثابت کنند که من احمق تر از آن‌هایم. شما نمی‌دانید تا حالا با این کلک چقدر پول گیر آورده‌ام.

پندها:
«اگر کاری که می کنی٬ هوشمندانه باشد٬ هیچ اشکالی ندارد که تو را احمق بدانند.» (1)
ملا نصرالدین با بهره‌گیری از استراتژی ترکیبی بازاریابی، قیمت کم‌ تر و ترویج، کسب و کار « گدایی » خود را رونق می‌بخشد. او از یک طرف هزینه کمتری به مردم تحمیل می‌کند و از طرف دیگر مردم را تشویق می‌کند که به او پول بدهند.

پاورقی:
1- پائولو کوئیلو

مذهب، تاثیر شفابخش روی آسیب های مغزی دارد

 

 

شاید شما هم همیشه به این موضوع اعتقاد داشته اید که مذهب می تواند تاثیر شفابخشی روی جراحات مغزی داشته باشد اما در یک مطالعه جدید این باور با کمک بررسی ها و مدارک پزشکی قابل استناد تایید شده است.


به گزارش سرویس بهداشت و درمان ایسنا، روانشناسان دانشگاه ایالتی واین در آمریکا با شواهد پزشکی ثابت کردند که مذهب می تواند تاثیر مثبت روی کسانی داشته باشد که به آسیب های مغزی پس از ضایعه عاطفی مبتلا هستند.


این روانشناسان می گویند کسانی که دچار این آسیب ها هستند در صورتی که باور دینی داشته باشند احساس می کنند که به یک قدرت برتری نزدیک هستند و در نتیجه این اعتقاد، بهبودی آنها را تسریع می کند.


به گزارش سایت خبری این دانشگاه، دکتر بریجید والدرون پرین در این مطالعات تصریح کرد: در بین افراد سالم نیز کسانی که اعتقادات مذهبی و معنوی دارند از سلامت جسمی و روانی بالاتری بهره مند هستند و رضایت از زندگی در این افراد بیشتر است.

عشق زیاد سبب رنج و زحمت می شود

 

باغبان با ذوق و سلیقه ای بود که باغ بسیار مرتب و زیبایی داشت و انواع گلهای زیبا و خوشبو را در آن پرورش می داد . او با آنکه پیر بود ، هر روز صبح قبل از طلوع آفتاب در باغ قدم می زد و از هوای تازه صبح لذت می برد . او صبح زود به چمنهای سبز و گیاهان و گلها خیره می شد و عطر خوش آنها را استشمام می کرد . لذا همیشه سرخوش و با نشاط بود . به همین خاطر ، دوستانش او را پیرمرد زنده دل می نامیدند . مانند مردم دیگر ، او نیز اعتقاد داشت کسی که هر روز صبح زود از خواب بیدار شود و چند دقیقه ای کنار گلها و گیاهان قدم بزند ، هرگز پیر نخواهد شد و همیشه شاد و زنده دل باقی خواهد ماند .

ادامه مطلب ...

دو حکایت و یک پند/ بندگی عشق

 

جوانی گمنام عاشق دختر پادشاهی شد. رنج این عشق او را بیچاره کرده بود و راهی برای رسیدن به معشوق نمی یافت. مردی زیرک از ندیمان پادشاه که دلباختگی او را دید و جوانی ساده و خوش قلبش یافت، به او گفت پادشاه، اهل معرفت است، اگر احساس کند که تو بنده ای از بندگان خدا هستی، خودش به سراغ تو خواهد آمد. 
 

ادامه مطلب ...